دهه شصت

عکسها و خاطرات بچه های دهه شصت

دهه شصت

عکسها و خاطرات بچه های دهه شصت

دهه شصت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

خاطره یکی از دوستان

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ق.ظ

اواخر دهه شصت بود. خانه را عوض کرده بودیم و از محله قدیمى رفته بودیم. به اجبار مدرسه ام را هم عوض کردم.. یک هفته از شروع کلاسها گذشته بود که به مدرسه جدید رفتم. آن روزها سوم راهنمایی بودم. جو عجیبى داشت آن مدرسه...
انگار که تمام دانش آموزان هر دقیقه یک ردبول را سرمیکشیدند!! قبل از آمدن معلم مى زدند و میرقصیدند و دعوا میکردند و...
این داستان ادامه داشت ... تا سه شنبه زنگ دوم!
زنگ تفریح که تمام شد وقتى همه برگشتند سر کلاس، دیدم هیچکس از جایش تکان نمیخورد!!! انگار که تمام بچه هاى پر انرژى کلاس مومیایی شده اند!!!!!
هیچ صدایی نبود به جز صداى کفش.
در کلاس باز شد. براى اولین بار بچه ها براى یک معلم ایستادند!! چشم هایم خیره شد به کتاب علوم که همیشه عاشقش بودم.. کمتر از یک ساعت درس داد و بعد یکى از بچه ها را صداکرد تا برگه ها را پخش کند!!!!!
چه برگه اى؟؟؟؟؟؟؟ برگه ى امتحان!!!!!!!!
هیچکس جرات اعتراض نداشت. امتحان از درسى که همین چند دقیقه پیش یاد داده بود!
امتحان که تمام شد نمره ها را بلند خواند، تنها کسى بودم که بیست گرفته بودم.
خیلی خوشحال بودم...
در حال و هواى خودم بودم که گفت: "این نمره سطح شماست، هر هفته امتحان داریم و به ازاى هر نمره ای که از نمره این امتحان کمتر بگیرید تنبیه میشوید."
یک ترکه هم روى میزش بود!! با خودم گفتم این چه وقت بیست گرفتن بود ...!!؟؟
من تا آخر آن سال دیگر هرگز علوم بیست نگرفتم از یک نمره تا سه نمره کم گرفتم.
آن زمان ها روش تنبیه در مدارس پسرانه چوب و فلک بود.
پاهایم را به فلک میبستند و ترکه به کف پایم مى خورد. هر نمره کمتر پنج ترکه.
درد داشت ولى درد اصلى وقتى بود که کسانى که چند نمره از من کمتر گرفته بودند، چون نمره اولیه کمترى داشتند نه تنها تنبیه نمیشدند بلکه دو طرف فلک را میگرفتن تا من فلک شوم و پاهاى من مشترى ثابت ترکه معلم علوم بود.
با نفرت تمام به چشم هایش خیره میشدم و تمام فحش هاى جهان از ذهنم عبور مى کرد. این تنبیه ها و فلک شدن ها تو درسهای دیگر هم بود ولی اینبار فرق داشت. آخر در تمام دوران تحصیلم درس علوم تنها درسی بود که بخاطرش تنبیه نشده بود.
از وقتی به مدرسه رفتم بابت درسهایی که ضعیف بودم تنبیه میشدم ولی اینبار برعکس همیشه به علت قوی بودن در درسی داشتم کتک میخوردم.
روز آخر کلاس ها من را کنار کشیدو گفت: "توان تو بیست بود من تنبیهت میکردم تا هیچوقت از چیزى که توانایی اش را دارى دست نکشى، تا به کمتر از حق و توانت راضى نشى."
امروز به این فکر مى کنم که در این سالها چقدر به این تنبیه ها احتیاج داشتم، به اینکه چه جاهایی به حقم نرسیدم زیرا همه ى توانم را نگذاشتم...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۰۹:۳۳
علی سراج

زنان شاغل در دهه پنجاه

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۱ ب.ظ

زن متخصص امور برق

زن متخصص امور برق در دهه 50

 

عکسی از یک خیاطی

عکسی از یک خیاطی در دهه 50

 

مرکز تلفن 118 در سال 54

مرکز تلفن 118 در سال 54

 

نمایشگاه مد لباس در باشگاه نفت آبادان

نمایشگاه مد لباس در باشگاه نفت آبادان ابتدای دهه 50

 

کارمندان ادارات

کارمندان ادارات در دهه 50

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۱
علی سراج

بزرگترین خرابکاری که تو مدرسه کردی چی بود؟

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ق.ظ

خرابکاری در مدرسه

بزرگترین خرابکاری که تو مدرسه کردی چی بود؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۲۸
علی سراج

مدارس دهه سی

شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۰۳ ب.ظ

مدرسه دهه سی

دبیران و دانش آموزان دبیرستان ایرانشهر کرمان سال 1325


مدرسه دهه سی

اولیا و دانش آموزان دبستان دولتی همدانیان سال 1332


مدرسه دهه سی

دبستان دخترانه شهریاری کرمان سال 1333


مدرسه دهه سی

اول دبستان سال 1336


مدرسه دهه سی

مدرسه کدخدایی سال 1336


مدرسه دهه سی

دبیران و دانش آموزان کلاس چهارم طبیعی دبیرستان دولتی شاه عباس سال 1338

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۰۳
علی سراج

کنسول آتاری

شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ب.ظ

بازیهای کامپیوتری قدیمی

سری دوم: بازیهای کنسول آتاری

بازی آتاری
آتاری یک شرکت و نام تجاری با مالکان چندملیتی است که از سال ۱۹۷۲ فعالیت خود را آغاز کرد. این شرکت هم‌اکنون زیرنظر شرکت آتاری اینتراکتیو فعالیت می‌کند؛ شرکت‌هایی که همگی از شرکت مادر آتاری اس‌ای پیروی می‌کنند. شرکت اصلی آتاری در سال ۱۹۷۲، توسط نولان باشنل و تد دابنی پایه‌گذاری شد. شرکتی که از همان آغاز، پیشرو در زمینه بازی‌های ویدئویی، کنسول‌های بازی و رایانه‌های خانگی بود. محصولاتی چون پونگ و آتاری ۲۶۰۰ از تولیدات محبوب و پرفروش این شرکت به حساب می‌آمد. این محصولات و فعالیت‌های شرکت آتاری، کمک شایانی را برای معرفی سیستم‌های رایانه‌ای در پیشبرد صنعت سرگرمی از ۱۹۷۰ تا میانه ۱۹۸۰ انجام داد.

کنسول آتاری

دانلود مجموعه تمام بازیهای آتاری قابل اجرا در ویندوز
دانلود مستقیم
دانلود از سایت یاس دانلود

کنسول آتاری

آتاری ۲۶۰۰
آتاری ۲۶۰۰ نام اولین کنسول از نسل دوم دستگاه‌های بازی ویدئویی است که در اکتبر ۱۹۷۷ توسط شرکت آتاری عرضه شد. این دستگاه دارای یک حافظهٔ ۱۲۸ بایتی بود و بازی‌های آن روی کارتریج (نوار یا فیلم) عرضه می‌شدند.

کنسول آتاری

پیشینه
موفقیت‌های اقتصادی کنسول‌های بزرگ بازی‌های ویدئویی در کلوپ‌ها و بارها در آغاز دهه ۱۹۷۰، و همچنین عامه‌پسندی بسیاری از اینگونه بازی‌ها و میل بازی‌کنندگان به انجام بازی‌ها در خانه، باعث شد که فرصت بزرگی برای عرضهٔ نسخه‌های خانگی این بازی‌ها به وجود آید. در سال ۱۹۷۵ شرکت آتاری نسخهٔ خانگی بازی پونگ (Pong) یا تنیس دو نفره را که خود سازندهٔ آن بود، عرضه کرد. با این عرضهٔ موفقیت‌آمیز، شرکت‌های دیگری نظیر مَگناوُکس و کولکو نیز بازی‌های مختص خود را انتشار دادند. تمام اینها روی کنسول‌هایی که فقط قادر بودند یک بازی را اجرا کنند قابل بازی بودند. پس از آن، شرکت فیرچایلد در سال ۱۹۷۶ کنسول کانال اف را عرضه کرد. این دستگاه، اولین کنسول برای بازی‌های ویدئویی بود که به جای اجرای یک بازی از حافظهٔ داخلی، از کارتریج (که در میان صحبت‌های مردم ایران به نوار معروف است) استفاده می‌کرد.

کنسول آتاری

انتشار
با کاهش محبوبیت بازی پونگ و عرضهٔ کنسول‌های دیگرِ برپایهٔ کارتریج، مانند کنسول استودیو ۲ از شرکت آرسی‌آ، شرکت آتاری از سال ۱۹۷۶ روی پروژه‌ای به نام «اِستِلا» مشغول به کار شد تا یک سامانهٔ خانگی بازی‌های ویدئویی که برپایهٔ کارتریج باشد مطرح کند. در حین کار روی پروژهٔ استلا، شرکت آتاری دچار مشکلات مالی شد و مؤسس آن (نولان باشنل) شرکت را به بنگاه ارتباطات وارنر فروخت. سپس در اکتبر ۱۹۷۷، با ۱۰۰ میلیون دلاری که وارنر برای ادامهٔ پروژهٔ استلا مقرر داشت، شرکت آتاری اولین کنسول کارتریج محور خود را با نام ابتدایی «آتاری وی‌سی‌اس» (Atari VCS) که مخفف «سامانهٔ حسابگر ویدئویی» (Video Computing System) بود به همراه ۹ بازی عرضه داشت.

کنسول آتاری

عامه‌پسندی پس از انتشار
آتاری ۲۶۰۰ کنسولی بسیار محبوب بود. این محبوبیت تا جایی پیش رفت که رقبای شرکت آتاری مثل کولکو و ماتل، کنسول‌هایشان را به صورتی پیکربندی کردند تا توانایی اجرای بازی‌های آتاری را نیز داشته باشد و حتی شرکت کولکو یک کنسول کپی شده از آتاری ۲۶۰۰ با نام جمینی (Gemini) ساخت. بعد از این، کمپانی‌های دیگری نیز به ساخت کپی‌های مشابه ۲۶۰۰ دست زدند.

مسابقات قهرمانی آتاری
مسابقات قهرمانی آتاری سال 1980 در آمریکا

در سال ۱۹۸۰ شرکت آتاری یکی از بازی‌های ژاپنی به نام «مهاجمان فضا» (Space Invaders) را برای آتاری ۲۶۰۰ پیکربندی کرد. محبوبیت این بازی به حدی بود که بسیاری از خریداران فقط برای انجام این بازی اقدام به تهیهٔ کنسول ۲۶۰۰ می‌کردند. پس از آن، بازی «ماجراجویی» (Adventure) عرضه شد که به محبوبیت شایانی دست یافت. «ماجراجویی» اولین بازی‌ای است که در آن، برای کارهای مخفی جایزه تعیین شده است.

بازی آتاری

بازی آتاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۹
علی سراج

خانه های قدیم

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ب.ظ

خانه های قدیمی


خانه های قدیمی


خانه های قدیمی


خانه های قدیمی

خوابیدن در پشت بام


خانه های قدیمی


خانه های قدیمی

کرسی وسیله گرمایی خانه های قدیم


خانه های قدیمی

خانواده ایرانی در صد سال پیش


خانه های قدیمی

پیک نیک در بلوار الیزابت (کشاورز) - دهه 30


خانه های قدیمی


خانه های قدیمی


خانه های قدیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۲
علی سراج

تراژدی عشقولانه دهه شصتیها

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ق.ظ

عرﺽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺤﺼﻞ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ‌ﺁﻣﻮﺯ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺍﺻﻠﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ. ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﻋﺸﻖ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ‌ﻫﺎﯼ ﻧﻮﺟﻮﻭﻧﯽ ﺍﻻ‌ﻥ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ.

ﺍﻻ‌ﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﺑﺎ 14 ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﺩ، ﺑﻌﺪ ﺑﻬﺶ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻩ، ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﺐ ﺗﻮ ﻭﺍﯾﺒﺮ ﺑﻬﺶ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻦ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﺩﺍﺷﺐ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﮑﺎﯾﭗ ﻫﻤﻮ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨن،بعدم بعد ی مدتی میزنن ب تیپ و تاپ هم و ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﻥ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ ﺳﺮﺍﻍ ﻋﺸﻖ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺍﺣﻞ.

ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺳﻪ ﺯﻣﺎﻥ‌ﺑﺮ ﻭ ﻓﺮﺳﺎﯾﺸﯽ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺳﻦ ﺑﻠﻮﻏﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻗﯿﺎﻓﻪ‌ﺍﺵ ﺭﻭ ﺷﮑﻞ ﺍﮐﺒﺮ ﻣﯿﺜﺎﻗﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺧﻮﺷﻤﻮﻥ ﻣﯽ‌ﺍﻭﻣﺪ، ﺑﻌﺪﺵ ﭘﺮﻭﺳﻪ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ‌ﺷﺪ. ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﻓﻘﻂ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺷﺪﯾﻢ. ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺩﻭﻡ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻣﯿﻮﻥ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯽ‌ﺯﺩﯾﻢ. ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺳﻮﻡ ﻫﻔﺘﻪ‌ﺍﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﯾﮏ ﺳﻼ‌ﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮑﯽ ﻫﻢ ﺑﯿﻦ‌ﻣﻮﻥ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﻣﯽ‌ﺷﺪ. ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﯾﻨﺪ 9 ﻣﺎﻫﻪ ﮐﻪ ﻃﯽ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻧﺎﻣﻪ‌ﻧﮕﺎﺭﯼ. ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ. ﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ‌ﺷﺪ:

ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﮏ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩ ﮔﯿﺘﺎﺭﻋﺸﻖ، ﺑﺮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻗﻠﺒﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭﺭﻭﺩ ﻋﺸﻖ ﻣﻤﻨﻮﻉ، ﺍﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯽ‌ﺳﻮﺍﺩﻡ،

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ

ﻓﻘﻂ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻧﮕﺎﻫﯽ

ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ

ﻣﺠﺎﺯﺍﺗﻢ ﺑﮑﻦ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ

ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭ ﺧﺰﺋﺒﻼ‌ﺕ ﻭ .....ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﺎﻣﻪ. ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ ﻭ ﯾﮏ ﺧﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ. ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺷﻬﻼ‌ ﻭ ﻣﮋﻩ ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺑﺮﺳﻪ. ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻮﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﻢ ﺩﺳﺖ ﻃﺮﻑ، ﺗﺎﺯﻩ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺛﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﺰﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ.

ﺑﻌﺪ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﯼ ﺑﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩﻥ. ﻣﺎ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻮﺭ ﺷﺎﻣﻮﺭﺗﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺗﻮﺟﻪ‌ﺷﻮﻥ ﺟﻠﺐ ﺑﺸﻪ. ﻣﺮﺳﻮﻡ‌ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﺗﮏ ﭼﺮﺥ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﮐﯽ ﺗﮏ ﭼﺮﺥ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ‌ﺗﺮﯼ ﻣﯽ‌ﺯﺩ، عشق خوبی ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﺷﺪ.

ﺑﻌﺪ ﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ‌ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ. ﻣﺜﻞ ﺍﻻ‌ﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﻓﯿﺲ‌ﺑﻮﮎ،ضجه ﻧﺎﻟﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﺮ ﺗﺘﻠﻮ ﻭ "ﮐﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﻣﯽ‌ﺑﻨﺪﻩ" ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻥ. ﻧﻬﺎﯾﺘﺶ ﯾﮏ ﮐﺎﺳﺖ "ﺍﻭﻥ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ" ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺍختیاﺭ ﻫﻤﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺗﺮﺍﻧﻪ "ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ" ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻬﺎﺩﺭﯼ، ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ‌ﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩﻥ.

ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ، ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ...

به امید پیروزی دهه ۶۰ ها در مراحل بعدی...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۸
علی سراج

یک قصه واقعی از یکی ازدوستان

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ

سال 1355 با کلی خوشحالی والدینم که پسر دار شدن من به این دنیا پا گذاشتم. در سن دو سالگی هنوزدرست و حسابی زبون باز نکرده بودم که یادم دادن بگو "مرگ بر شاه" و در همان سال سیاه (1357) خدا شعار من و بچه های دیگر را قبول کرد و ما شدیم آینده ساز انقلاب اسلامی.

تا دو سال خر تو خر ، ترور و قتل و غوغا بود. صدام هم دید آب سر بالا میره اومد هفت تیرکشی حالا باید همش شب و نیمه شب به خودمون میلرزیدیم که یهو بمب نیاد تو سرمون در همین اثنا من رفتم مدرسه و همش جای درس باید شعار مرگ برصدام میدادیم یا پشت جبهه را نگه میداشتیم. مثلا شکلات بسته بندی میکردیم و با نامه ای درون آن به جبهه میفرستادیم و یا قرص و دارو جمع میکردیم و به جبهه میفرستادیم البته من نمیفرستادم دفاتری درون مساجد و مدارس بود که اجناس و کمکها را به انها میدادیم و اونا این کار را میکردن . ( این را برای کسایی گفتم که منتظر برای گزافه گویی هستند . )

خلاصه هر شب آژیر خطر هر روز مارش حمله و ............ ..

روزها هم سر کلاس تنبیه بود و چوب و فلک !!!!!!!!!!!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۹
علی سراج

بچه های دهه شصت

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۴۹ ب.ظ

ما مثل هم بزرگ شدیم ، همه ما توپ پلاستیکی و پفک کامَک و شامپو داروگر تخم مرغی و پسر شجاع داشتیم! همه ما ماشین‌های یکسانی می‌دیدیم ، معمولا چند نفر در یک فامیل ماشین شخصی داشتند. کارتون‌ها مثل هم بود. معلم‌های مدرسه در همه مدرسه‌ها حرف‌های یکسان می‌زدند و همه ما نمازهای اجباری مدرسه را به یاد می‌آوریم. تفریحات و بازی‌های کودکی همه ما مثل هم بود. خلاصه یک نسل یک‌دست و هماهنگ بودیم که به دلیل محدودیت امکانات و فشار فرهنگی حکومت برای تبلیغات فرهنگی و مذهبی ایجاد شده بود. شاید به ندرت بتوان شاهد وقوع چنین اتفاقی برای کودکان یک کشور به بزرگی ایران بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹
علی سراج

ما دهه شصتی ها

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ق.ظ
ماهواره نداشتیم
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است
ما خیلی قانع بودیم به خدا
 

صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی
 

یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش A.B.C.D
زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را
جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نو ها و کاباره های لاله زار کرده بودند و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۲
علی سراج