تنبیه بدنی در مدارس دهه شصت
کفدستی


این روش تنبیه متاسفانه هنوز هم گاهی اوقاط تو مدارس دیده میشه
چوب و فلک


خودکار لای انگشت

سیلی

پیچوندن گوش

منم سوم دبستان کفدستی خوردم .خیلی درد داشت ریاضی ۱۲ شدم .معلمم هم خط کش را برداشت و ۸ تا ضربه محکم زد.خدا نصیب نکنه.
الان همه اون معلمها و مسولین مدرسه که زور میگفتن به دریوزگی افتادن. حقشونه بی ناموس ها احساس خدایی داشتند. امروز دنبال حقوق و بیمه .... تو خیابون ها اسیرند
بعد از خواندن این دیگر راجع به مدرسه خود ناشکری نخواهم کرد
معلم کلاس پنجم ماهم به طرز وحشناکی بچه هارو میزد یه دختر بود اسمش معصومه بود فکر کنم نفرینش دامن معلم و گرفت بعدا شنیدم شوهرش طلاقش داده😐😐
کلاس چهارم که تازه درس تعلیمات اجتماعی مون به صورت تاریخ مدنی و جغرافی شده بود از جغرافی -3- گرفتم و خانم معلم انقدر با خط کش زد کف دستم که زنگ بعد نمی تونستم خودکارمو تو دستم بگیرم. اما تا آخر دبیرستان هم با درس جغرافی مشکل داشتم. گاهی هم چوب خوردن رو به جغرافی خووندن ترجیح می دادم.
داداش منو یک میله تو مدرسه داشتن داغش میکردن میزاشتن رو کف پاشون
ما هم چند باری تو مدرسه خطکش خوردیم. درد داشت واقعا.
سخت ترینش چوب زدن معلمها پای تابلو بود. هم درد داشت هم استرس داشت بدجور.
معمولا از تنبیه آموزگارها به تلخی یاد می کنند. اما من هیچوقت یادم نمیره که کلاس پنجم اگه تنبیهات خانم معلم به خاطر نمره زیر -0- از درس علوم و چند بار تک از ریاضی و مشق ننوشتن نبود، من هیچوقت به فکر تلاش بیشتر نمی افتادم. یعنی تنبیه همیشه هم بد نیست. اگه باعث جلوگیری از یک کار اشتباه باشه و در کنارش تشویق هم باشه خیلی هم موثره.
تنبیهاتی که باعث شد برای تکرار نشدنش حسابی بچسبم به درس و مشق.
از یاد نمی برم روزی که مشق ننوشته رفتم مدرسه و فکر کردم تا خانم معلم بیاد سمت نیمکت ما زنگ آخر می خوره و میریم خونه. اما محاسباتم غلط از آب دراومد!
خانم معلم اون روز کسی رو سرجاش تنبیه نکرد بلکه مشق ننوشته ها رو دسته جمعی آورد پای تابلو. در نتیجه وقت کافی داشت واسه تنبیه همه مون.
موقعی که می خواست سرجامون تنبیه کنه خطکش رو نگه میداشت زیر بغلش و با خودکار قرمز مشقهامون رو خط می زد و اگه کسی ننوشته بود همونجا به دستهاش چوب می زد. مقاومت بیشتر مساوی بود با کتک بیشتر. واسه همین معمولا به جز جیغ و گریه واکنش دیگه ای نداشتیم. من جزو کسانی بودم که حین تنبیه بیصدا گریه می کردم. کلاً جیغ جیغو نبودم.
فکر می کردم اون روزهم درجا چوب میزنه و دستهامو گرم کردم واسه 10 تا پشت دستی که تعداد ضربات تنبیه روتین مشق ننوشتن بود ولی وقتی چوبش رو گذاشت روی میز و با خودکار قرمز اومد سر هر میز و چند نفری جمع شدند پای تابلو فهمیدم که بله، خبری از چندتا پشت دستی بی سر و صدا نیست.
مشق ننوشته بودم و رفتم پای تخته پیش بقیه. کار خانم معلم که تموم شد از رو میز چوبشو برداشت و اومد جلو. دلم ریخت و بغض کردم.
کسانی که تجربه تنبیه بدنی تو مدرسه رو دارند می دونند لحظه ای که معلم چوب برمیداره و میاد سمت دانش آموز و ازش میخواد دستهاشو برای تنبیه شدن در مقابل معلم بگیره از خود کتک خوردن دلهره آور تره. چند نفر جلوتر از من بودند. چوبشونو خوردند و نشستند و نوبت من شد. 10 تا کف دستی خوردم که خیلی درد داشت.
بعد از اون هم چندباری برای بدخط بودن و ناقص بودن تکالیفم چوب خوردم ولی پای تابلو نبود همونجا نشسته سر جا خوردم. پشت دستم چوب میزد. مچ دست چپم رو میگرفت و دستمو می آورد بالا و چند تا محکم میزد پشت دستم. تعداد ضرباتش زیاد نبود ولی چون دردم می گرفت تا مدتها خبری از تنبلی نبود.
هرگز یادم نمیره روزی که از روی بازیگوشی درست و حسابی درس علوم نخوونده بودم و رفتم برای درس جواب دادن. دونه دونه پای تابلو می رفتیم و5 تا سوال می کرد هرکی بلد نبود واسه هر سوال4 تا خط کش میزد. و من هم جزو تنبیهی ها بودم. چند نفری 2 الی 4 تا چوب خوردند. یعنی یا یک سوال بلد نبودند یا ناقص جواب می دادند. اما من حسابی تنبیه شدم.
اولی رو پرسید غلط جواب دادم، دومی رو بلد نبودم، سومی و چهارمی و پنجمی هم همینطور. یکی دیگه هم پرسید که مطمئن بشه هیچی بلد نیستم و بعد شروع کنه به خطکش زدن. در مجموع معلم مهربونی بود و فکرش هم نمی کردم اونجور با جدیت منو بزنه. اما زد و چقدر هم محکم زد.
تنبیهم که تموم شد اجازه داد برم دستشویی و صورت و دستهای متورم و قرمزم رو آب بزنم.
همونجا با خودم تصمیم گرفتم دیگه صفر نگیرم که نتیجه اش همچین کتکی نشه.
انگشتام تا نمیشد و کف دستم رنگ لبو شده بود. با بدبختی آفتابه دستشویی رو پر آب کردم و دستامو کردم تو آفتابه ولی سوزش و دردش نمی افتاد.
وقتی اومدم سر کلاس ازم تعهد گرفت که هفته بعد درس امروز رو دوباره ازم می پرسه و اگه بلد نباشم دوبرابر این کتک رو سر صف بهم میزنه.
از ترس تنبیه بیشتر اون هم سر صف جوری درس خووندم که هفته بعد شدم 17. اون روز پیشانی ام رو بوسید و به شدت تشویقم کرد و جلوی همه گفت تو دختر خوبی هستی و وقتی می تونی 17 بگیری نباید -0- بشی.
باز هم پیش اومد که تنبیهم کنه. اما موقعی که نمره خوب می گرفتم تشویق هم می کرد. با همه همین بود. هم تنبیه می کرد هم وقتی تکلیف کامل انجام میدادیم یا نمره خوب می گرفتیم تشویق می کرد یا اینکه سر و پیشونی مون رو میبوسید. چقدر این کارش رو دوست داشتیم.
همونقدر که درد تنبیه پای تابلو رو بهم چشوند، لذت تشویق شدن توی جمع رو هم حس کردم و حالشو بردم.
این خاطره ها رو نوشتم تا بگم به شرط رعایت تعادل بین تنبیه و تشویق، چوب معلم گاهی واقعا گله.