دهه شصت

عکسها و خاطرات بچه های دهه شصت

دهه شصت

عکسها و خاطرات بچه های دهه شصت

دهه شصت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

خاطره یکی از دوستان

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ق.ظ

اواخر دهه شصت بود. خانه را عوض کرده بودیم و از محله قدیمى رفته بودیم. به اجبار مدرسه ام را هم عوض کردم.. یک هفته از شروع کلاسها گذشته بود که به مدرسه جدید رفتم. آن روزها سوم راهنمایی بودم. جو عجیبى داشت آن مدرسه...
انگار که تمام دانش آموزان هر دقیقه یک ردبول را سرمیکشیدند!! قبل از آمدن معلم مى زدند و میرقصیدند و دعوا میکردند و...
این داستان ادامه داشت ... تا سه شنبه زنگ دوم!
زنگ تفریح که تمام شد وقتى همه برگشتند سر کلاس، دیدم هیچکس از جایش تکان نمیخورد!!! انگار که تمام بچه هاى پر انرژى کلاس مومیایی شده اند!!!!!
هیچ صدایی نبود به جز صداى کفش.
در کلاس باز شد. براى اولین بار بچه ها براى یک معلم ایستادند!! چشم هایم خیره شد به کتاب علوم که همیشه عاشقش بودم.. کمتر از یک ساعت درس داد و بعد یکى از بچه ها را صداکرد تا برگه ها را پخش کند!!!!!
چه برگه اى؟؟؟؟؟؟؟ برگه ى امتحان!!!!!!!!
هیچکس جرات اعتراض نداشت. امتحان از درسى که همین چند دقیقه پیش یاد داده بود!
امتحان که تمام شد نمره ها را بلند خواند، تنها کسى بودم که بیست گرفته بودم.
خیلی خوشحال بودم...
در حال و هواى خودم بودم که گفت: "این نمره سطح شماست، هر هفته امتحان داریم و به ازاى هر نمره ای که از نمره این امتحان کمتر بگیرید تنبیه میشوید."
یک ترکه هم روى میزش بود!! با خودم گفتم این چه وقت بیست گرفتن بود ...!!؟؟
من تا آخر آن سال دیگر هرگز علوم بیست نگرفتم از یک نمره تا سه نمره کم گرفتم.
آن زمان ها روش تنبیه در مدارس پسرانه چوب و فلک بود.
پاهایم را به فلک میبستند و ترکه به کف پایم مى خورد. هر نمره کمتر پنج ترکه.
درد داشت ولى درد اصلى وقتى بود که کسانى که چند نمره از من کمتر گرفته بودند، چون نمره اولیه کمترى داشتند نه تنها تنبیه نمیشدند بلکه دو طرف فلک را میگرفتن تا من فلک شوم و پاهاى من مشترى ثابت ترکه معلم علوم بود.
با نفرت تمام به چشم هایش خیره میشدم و تمام فحش هاى جهان از ذهنم عبور مى کرد. این تنبیه ها و فلک شدن ها تو درسهای دیگر هم بود ولی اینبار فرق داشت. آخر در تمام دوران تحصیلم درس علوم تنها درسی بود که بخاطرش تنبیه نشده بود.
از وقتی به مدرسه رفتم بابت درسهایی که ضعیف بودم تنبیه میشدم ولی اینبار برعکس همیشه به علت قوی بودن در درسی داشتم کتک میخوردم.
روز آخر کلاس ها من را کنار کشیدو گفت: "توان تو بیست بود من تنبیهت میکردم تا هیچوقت از چیزى که توانایی اش را دارى دست نکشى، تا به کمتر از حق و توانت راضى نشى."
امروز به این فکر مى کنم که در این سالها چقدر به این تنبیه ها احتیاج داشتم، به اینکه چه جاهایی به حقم نرسیدم زیرا همه ى توانم را نگذاشتم...

نظرات  (۳)

دوران راهنمایی یک دبیر جغرافی داشتیم که به درد جوخه اعدام می خورد تا معلمی.

دهه شصت خیلی به ندرت پیش میومد که دخترها تنبیه بدنی بشن. واسه همین یه حاشیه امنیت داشتیم.

من درسم خوب بود ولی از جغرافی بدم میومد. اکثراً درس نمی خووندم و چون جمعیت کلاس 48 نفر بود خیلی وقتها از داوطلبها درس می پرسید.

اما اواسط مهرماه یه روز اومد سرکلاس و گفت امروز چون از درس جلو هستیم فقط درس می پرسم. یه چوب بلند و باریک هم دستش بود. گفت از هر کس یه سوال می پرسم. بلد بود نمره اش میشه 20 و بلد نبود میشه صفر و بعد هم تنبیه بدنی میشه با همین چوب.

یعنی از ترس جیک نمی زدیم. چون اکثراً درس نخوونده بودیم و منتظر داوطلبها بودیم که شر این دیوانه رو از سر ما کم کنند.

خانم معلم (برزگری) گفت کتابها رو ببندیم و داخل کیف بذاریم و شروع کرد به سوال کردن.

اینطوری بگم؛ از 48 تا دانش آموز، 16 نفر به سوال جواب دادند و 20 شدند. من و 31 نفر دیگه بلد نبودیم و صفر شدیم. کارد میزدی خون خانم برزگری درنمیومد. حالا اینکه چقدر سرمون داد زد و توهین شنیدیم بماند. همه مون پای تابلو ایستاده بودیم و گریه می کردیم تا تنبیه شروع بشه.

قرار شد نفری 5 تا چوب بخوریم و نمره صفرمون هم گزارش بشه به دفتر مدرسه. می ترسیدم، هم از چوب خوردن هم از عواقب گزارش به دفتر. رفته بودم ته صف. خانم برزگری به ترتیب بچه ها رو صدا می کرد و 5 تا چوب کف دستشون می زد و می فرستاد دفتر. تا اینکه همه تنبیه شدن و من موندم.

چون عواقب این دفتر رفتن رو می دونستم وقتی دستهامو آماده تنبیه نگه داشتم، قبل از بالا رفتن چوب خانم برزگری گفتم: خانم میشه عوض 5 ضربه ، به دستهای من 10 تا چوب بزنید ولی نمره مو به دفتر گزارش نکنید؟ گفت 10 تا نه، اگه میخوای گزارش به دفتر نرسه باید 30 ضربه چوب بخوری؟ میخوای؟

با ترس گفتم بله. و دستهامو گرفتم جلوش. خانم برزگری که اصلا خستگی سرش نمیشد چوب رو چسبوند زیر دستم و دستمو اورد بالاتر و آماده کرد برای زدن. بعد چوبشو برد بالا و محکم کوبوند کف دستم. بی اختیار جیغ یواشی زدم و گفتم آخ و دستمو بردم زیر بغلم و اشکم ریخت رو مقنعه ام. با فریاد خانم برزگری و از ترس اضافه شدن تعداد ضربات و گزارش به دفتر، دست چپم رو آوردم بالا و دومین چوب محکمتر رو خوردم. و به همین ترتیب ادامه داد. چوب به هوا می رفت و با شدت به دستام می خورد و کف دستهام قرمرتر و متورم تر می شد. 20 تا چوب که خوردم گریه کنان گفتم خانوم میشه بقیه شو پشت دستم بزنید؟ کف دستم جا نداره! گفت دستاتو بذار بغل پات. اول نفهمیدم چرا این حرفو زد اما وقتی بعد خوردن ضربه اول پشت دستم، واسه ضربه بعدی ناخودآگاه دستمو کشیدم و چوب به ران پام خورد تازه فهمیدم چرا گفت دسستو بذار بغل پات. پام که درد گرفت هیچ، خانم برزگری همون چوب اول هم حساب نکرد و گفت پشت دستی هات از اول. از ترس تکرار، دستمو سفت گرفتم بغل پام و 5 تا چوب زد رو دست چپم و بعد هم همین طور برای دست راستم.

30 ضربه که تموم شد گفت برو بشین سرجات.

دستهام چنان ورم کرده بود که انگشتام نه خم می شد و نه می تونستم حتی فوت شون کنم. اما همین که بعد تنبیه به جای دفتر رفتم نشستم سرجام و نمره صفر هم تو دفتر نمره برام ثبت نکرد راضی بودم.

اما بقیه دوستام که رفته بودن دفتر، هم به والدین شون خبر داده بودند که بچه تون صفر گرفته؛ هم تو پرونده شون درج شد هم خانم ناظم نفری 4تا ترکه به کف دستهاشون زده بود.

این اولین باری بود که سر کلاس جغرافی تنبیه شدم ولی آخریش نبود.

تو دوران دهه شصت تنبیه بدنی برای ما پسر ها رایج بود و حتی خانواده هامون هم حمایت میکردن منم از این قاعده استثنا نبودم تو زندگیم کتک های زیادی خوردم معمولا بخاطر درس و بی ادبی کردن و کارهای دیگه ای که فکر کنین یک معلم ریاضی داشتیم آقای اکبری تو سال اول دبیرستان ایشون سختگیر ترین معلم بودن و هر جلسه بچه ها رو می آوردن پای تخته تا سوال حل کنن منم ریاضیم بد نبود ولی عالی هم نبود ایشون هرکی رو می‌آورد پای تخته اگه بلد بود حل کنه تشویقش میکرد و اگه بلد نبود یک ترکه داشت که باهاش میزد به دست هامون یکروز به من گفت بیام پای تخته و سوال داد و منم هیچی نتونستم بنویسم نمیدونم چرا خیلی عصبی شد و همونجا یک سیلی خیلی محکم خواباندند تو گوشم که گوشم سوت کشید و گفتم آقا غلط کردیم درس می‌خونیم گفت نه من باید تکلیفتو روشن کنم بعد گفت برم دفتر رفتم و ماجرا رو گفتم اونام اومدن داخل کلاس و معلممون گفت این دانش آموز چند وقته درس بلد نیست و حرف میزنه تو کلاس براش یک تصمیم بگیرین تا واسش درس عبرت شه آقای مدیر گفت میخواین فلکش کنیم؟ منم که اصلا نمیدونستم تاحالا فلک چیه و تجربه ای نداشتم معمولا مامانم واسه کارهای بدم تنبیه بدنی ام میکرد ول فلک نبود یا گوشمو می‌میپیچوند و سیلی میزد یا بابام با کمربند کمر و باسنم رو سیاه و کبود میکرد ولی اون روز قرار شد فلک شم انگار آقای مدیر واسه مواقع ضروری یک دستگاه واسه فلک کردن داشت و اونو آورد و یک چوب بزرگ هم آورد گفتم آقا ببخشین درس می‌خونیم غلط کردیم ولی گوشی نمیشنید بعد مجبورم کردن و پاهامو گذاشتن تو فلک و دو تا از بچه ها اومدن دو سرشو گرفتن و تنبیه شروع شد جلوی همه بجه های کلاس قرار شد ۵۰ ضربه فلک شم و آقای اکبری شروع کردند و اولین ضربه رو زدند و از شدت درد جیغی کشیدم که صدام تا ۱۰ متر اونور تر میرفت همینجوری ضربه می‌زدند و من التماس میکردم و گریه و.. ولی جواب نداد بالاخره فلک تموم شد و قول دادم درس بخونم از اون موقع دیگه هیچوقت فلک نشدم و همیشه ریاضیم خوب بود واقعا ازشون متشکرم و الان مهندس برق هستم 

دهه شصت تنبیه بدنی خیلی رایج بود. ما کلاس سوم یه معلم سخت گیر داشتیم که کتکهاش معروف بود.

من درسم خوب بود ولی سه بار طعم خط کش زدنش رو چشیدم.

اون دفعاتی که خط کش خوردم یه دفعه به خاطر یه نمره 17.75 از ریاضی بود که چهار تا زد کف دستام. تا زمانیکه خودم چوب نخورده بودم نمی دونستم خط کش خوردن از این خانم یعنی چی. واقعا محکم میزد و دستش خیلی سنگین بود. تنها کاری که کردم، دستهامو بدون مکث نگه داشتم که زودتر بزنه و تموم بشه.

یه بار تکلیف کلاسی ننوشته بودم و فکر نمی کردم از راه نرسیده گیر بده. ولی شروع کرد به دیدن و فقط خوبیش این بود نیاورد پای تابلو. همونجا سر جامون زد ولی بدجور محکم زد. دستهام ورم کرده بود و می لرزید.

بار سوم هم با دوستم داشتیم حرف می زدیم که به خاطر صحبت سر کلاس اومد جفت مونو با خط کش زد. می شد تذکر هم بده. ولی تنها سیستم ارتباطیش با بچه ها خط کش زدن بود.

و تازه من درسم خوب بود.

کلاس پنجمی ها ازش کف پایی هم خورده بودن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی